top of page
Writer's pictureArefeh Hekmatpanah

برلین، اکتبر ۲۰۲۳

نشستم تو بالکن این کافه

درست این طرف دیوار برلین، به جایی که قبلا (همین ۳۰ سال پیش) برلین شرقی بوده نگاه میکنم.

برام خنده داره کی این ایده دیوار کشیدن رو داده، و در ذهن خودش چطور تصور میکرده این تزش پایدار میمونه. دیوار پایدار میمونه.

شاید هم اصلا به این فکر نمیکرده. فقط میخواسته به تاخیر بندازه فروپاشی رو. 

دو تا قوی سفید جلوم نشستن، وسط رودخونه یه چیز دیوار مانند مخروبه هست. قو ها اونجا خونه دارن، به نظر میاد چند تا هم بچه دارن.

باد میاد، و من به شومان گوش میکنم.

به این فکر میکنم که کسی که تاثیر به سزایی رو  شکل گیری ایده من برای این زندگی داشت، تارا اغداشلو، اون هم ۱۰-۹ سال پیش همینجا بود. برای ضبط برنامه اومده بود. حالا من اینجام. و اینجام برای کارم.

My imagination took me this far.

I imagined myself more assured 

By love or by position

I have neither now

But I have myself 

And my imagination 

That has stopped working in the same direction 

I’m thinking what sort of imagination will take me further

Or deeper

I don’t like further 

I like deeper.

I need an imagination that would take me deeper.

I guess I’ve found my spot


برلین بزرگه

زندگی در کلان شهر از من خیلی فاصله داره حالا

من به زندگی در سکون و سکوت محله ای که بیشتر آدم هاشو میشناسم عادت مردم

برلین بر من سواره

حسی که من هیچ موقع به دن هاخ نداشتم

در هر صورت امروز تنها روز دومیه که من در این شهر تنها هستم

و تنهایی راحت بر آدم غلبه میکنه

تنهایی یه شهر کوچک نوعش با این تنهایی فرق داره

تنهایی شهر کوچیک از نوع هم زیستی ه

تنهایی شهر بزرگ از روی عدم آگاهی از وجود من

امشب ولی من وجود دارم

روی صحنه

دو ساعت دیگه شروع میشه.

و امشب تموم میشه

خوشحالم اما که دلیل حضورم این بار کارمه

و من راه درازی رو اومدم تا به اینجا رسیدم.

10 views0 comments

Recent Posts

See All

An eye for an eye…

I’m the eye that watches you Watches over you As you walk in the distance Behind the trees You have no idea my gaze is on your naked...

۲۲ آوریل

دلم میخواد صدات کنم و بگم پای راستم خواب رفته بگم چشم چپم اشک میاد و دست راستم داره بی حس و سرد میشه دلم میخواد صدات کنم و صورتتو ببینم...

جولای ۲۰۲۳

لابد چشمای آدما همینجوری از فروغ خالی میشه با نگاه به دوردست ها چشمایی که آنچه جلوی روشونه رو نمیبینن انگار به ورای هرچیزی نگاه میکنن...

Comments


bottom of page