top of page
d5a4dba299e387510c9095a12bd84dc6.jpg

Giovanni Battista Podestà

به خودم میلرزم

لبه‌ی سرمای پارچه ها

و خیال میکنم

که دیگه ساختن رو میتونم؟

دوختن و بافتن رو

و از اول روی هم گذاشتن رو

گول خوردن و گول زدن رو

 

روی چشمای تو حجاب نبود

میدونی

اختیار و انتخاب کلمه های بزرگی نبود

زیر ملحفه ها لرزیدن

فقط از هیجان فردا بود

 صبح که رسیدی و دستتو گذاشتی رو پیشونیم

تب بود

تب بود

التهاب و سودا بود.

  • Spotify
  • Instagram
  • YouTube
  • SoundCloud
bottom of page