top of page

unknown source
عزیزم؛
مدت هاست حضورت را به لحظههای زندگیم وصله پینه میکنم،
نه اینکه اینجا باشی، نه، که از تو برای هرکس که گوش شنوا داشته باشد میگویم و از خودم برای تو مینویسم،
نه اینکه بخوانی، نه، فقط کاغذ پشت کاغذ سیاه میکنم مبادا حال این روزها را فراموش کنم،
یا نخ اریادنی از دست برود که برود
آنگاه من میمانم و هزارتویی از پیوستگی گذشته و آینده.
نه اینکه برایت مهم باشد، نه،
با این حال زیر لب برایت آواز میخوانم که زخم تو بر تنم عمیق و عزیز و عامدانه تازه است.
نه اینکه قصدی برای کسب دلسوزی داشته باشم، نه،
بیشتر از سر بیچارگی چهارکلام برایت مینویسم و چهارکلام فرو میخورم:
عزیزم، دلم برایت بسیار تنگ است،
دوستدارت،
عارفه
دسامبر ۲۰۲۱، دن هاخ
bottom of page